سلام به نی نی خوبم
الهی قربونت برم هنوز نمی تونم وجودت رو تو وجودم حس کنم در حالی که بی صبرانه منتظرم .
این روزا به شدت احساس سنگینی می کنم . نفس سخت میکشم چند تا قاشق غذا که میخورم احساس خفگی بهم دست می ده ولی بازم به خاطر تو کوچولو میخورم اما بعدش دچار درد شکم می شم و مجبور می شم این طول اتاق رو هی راه برم بلکه آروم بشم. نمی دونم چرا اینجوری شدم با اینکه مدت کمی از بودن تو میگذره چون دوقلو زایی یه جوری هم تو خوانواده من بوده هم بابایی همه میگن شاید دوقلو باشه که اینجوری شدی ... وای وروجکم خیلی سخته. خدا رو شکر ویار و حالت تهو ندارم و این یعنی اینکه تو بهترینی که مامانی اذیت نمی کنی
یکشنبه میریم پیش دکتر - میخوام درخواست کنم یه سونو بده شاید بتونیم بفهیم تو یه نفری یا با یکی دیگه شریکی ...
قربونت برم من- شبا باهات حرف میزنم و می دونم که می شنوی و حس میکنی.
ببخش مامانی رو هنوز نتونستم ترک عادت کنم که روی شکم نخوابم خوب چکار کنم درد شکم یه طرف اینکه جور دیگه هم نمی تونم بخوابم یه طرف باعث میشه رو شکم بخوابم. می دونم اذیتت میکنه اما خوب دارم تمرین میکنم که ترک عادت کنم...
این روزا گاهی وقتها بعضی از مشتریا و همکارا عصبانیم میکنن و باعث میشه دچار استرس بشم می دونم اذیتت میکنه اما خوب چکار کنم این دستت خودم نیست. یه دفعه دستام یخ میکنه قلبم تند می زنه حالم بد می شه و اینا برای همینکه عصبانی می شم...
این روزا نمی تونم احساست خودمو کنترل کنم قبلن ها حتی اگه ناراحت هم بودم چهره ام نشون نمی داد اما این روزا نمی تونم یه روز شادم روز دیگه ناارحت که تو سایت ها که خوندم نوشته بود اینا به خاطر تغییر هورمونها در دوران بارداریه و برخلاف قبل که می شد کنترل کرد تو این دوران کنترلی روش نیست ... یکم سخته اما ...