سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وروجک مامانی و بابایی
نویسنده :  مامان نی نی

سلام وروجک من ناناسم خوبی

گاهی وقتها حس میکنم تو دلم مثل یه نبض می زنی اما اونقدر که‏ آرومه بابایی میگه تو نیستی

تقریبا چند روزیه که سرما خوردم و بدجور با خودم درگیرم.

راستی روز یکشنبه رفتیم بیمارستان میلاد و جواب آزمایش غربالی که دکتر داده بود رو گرفتیم بعد هم اومدیم که به دکتر نشون بدیم.

موقعی داشت وزن میکرد دوباره وزن ماه پیش رو گفت. بهش گفتم مطمئنی درسته ؟ من اینهمه میخورم یعنی وزنم زیاد نشده . دوباره وزنم کرد و اینبار گفت یک کیلو زیاد کردم. خوب نمی دونم درست بود یا نه؟ شاید ترازوش خربا بود آخه از وقتی شما اومدی و تو دل مامانی خونه کردی یعنی من همش یک کیلو چاق شدم.

به هرحال نوبت بعدی رو برای 5 مهر داد. تو مهرماه مامان بزرگ گفته بود می یایم بریم خرید برای شما. دلم نمیخواد زیاد اذیت بشه و برای دارم سعی میکنم چیزهایی که زیاد ضروری نیست رو نخریم خوبه؟

الهی قربونت برم من. اینبار دارم از خونه خودمون برات می نویسم . دیگه یه جورایی وارد روز سه شنبه شدیم برای همین باید بگم دیروز. صبح که از خواب بیدار شدم چشام اصلا باز نمی شد صدامم یه جورایی مثل خروس شده بود و گرفته بود به بابایی گفتم من نمی یام و اون تنها رفت و منم تا ساعت دوازده و نیم خواب بود حسابی حال داد اساسی.

البته ساعت هشت بیدار شدم و زنگ زدم گفتم که نمی یام .

خلاصه امروز من و تو حسابی وتوپ خوابیدیم.

داشتم فکر میکردم یه روز در میون روزه رو بگیرم من که نمی تونم زیاد تو محل کارم بخورم پس روزه داشتن یا نداشتن چه فرقی با هم داره؟ بعد امروز که خونه بودم و دقیقه به دقیقه گرسنه بودم میخواستم چیز بخورم دیدم نمی شه بهم خیلی فشار می یاد تو روز هیچی نباشه تا موقع افطار من چهار بار تغذیه میکنم. تازه امروز که خونه بودم اینطوری بود تو محل کار که گاهی اونقدر گرسنه میشم اما جا برای خوردن پیدا نمیشه باید یه فکری برای این موضوع بکنم اینجوری که نمی شه؟

خوب عسلکم مواظب خودت باش

ببخش مامانی رو بده و اذیتت میکنه

دوستت داریم.

بی صبرانه هم منتظر در آغوش کشیدن تو وروجک ناناسمونیم .

 


سه شنبه 88/6/10 ساعت 12:53 صبح

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
رفتیم یه خونه دیگه...
مسافرت بابایی و دلتنگی مامانی
سرما خوردگی
اولین تکون وروجکمون . . .
بابایی گفته نگیم . . .
[عناوین آرشیوشده]
فهرست
27468 :کل بازدیدها
1 :بازدید امروز
4 :بازدید دیروز
درباره خودم
وروجک مامانی  و بابایی
مامان نی نی
شلام به همه مامان گلی ها و شلام به نی نی گولی هاشون منم قراره یه مامانی بشم البته اگه خدا بخواد خوب چون از الان یه حس خیلی قشنگ و غریب به نی نی خودم دارم تصمیم گرفتم تمام حرفهامو از زمانی که تصمیم گرفتم این نی نی مهربون بیاد تو زندگیم رو بنویسم ... الهی من قربونش برم که دلم از الان براش تنگ می شه
لوگوی خودم
وروجک مامانی  و بابایی
لوگوی دوستان
لینک دوستان
اینترن کوچولو
آوای آشنا
اشتراک
 
آرشیو
پاییز 1387
زمستان 1387
بهار 1388
تابستان 1388
طراح قالب